در بسیاری از این مرجعها، بحث شده که اتحادیه اروپا هیچ سیاست روشنی برای عراق یا ایران ندارد و این مستقیما به خاطر اختلاف سلیقه سیاسی اعضای آن است. در جنگ اخیر عراق، درحالی که برخی اعضای آن – بهویژه انگلیس– به نیروهای ائتلاف به سرکردگی آمریکا پیوستنداما سایر اعضای آن مانند آلمان و فرانسه ترجیح دادند در جنگ درگیر نشوند.
در عصر جنگ سرد، تضمین نظامی آمریکا، جوی بهوجود آورد که برای همکاری اروپاییان مساعد بود و حرکت آغازین برای اتحاد اروپا را تشویق کرد.
ازنظر برخی نویسندگان مانند برایان وایت، در حالی که اروپا و آمریکا شریکان راهبردی در اتحاد ناتو، طی تمام دوران جنگ سرد بودند، برداشتهشدن خطر شوروی در سال1991، به جای تمرکز روی شراکت بیشتر، به تشدید رقابت در روابط اقتصادی آنان منجر شد.
رابرت شومان در بیانیه مشهور 9 ماه مه 1950 خود آورد: «صلح جهانی را نمیتوان بدون انجام کوششهای خلاق متناسب با خطراتی که آن را تهدید میکنند، حفظ کرد...». چون اروپا شاهد آثار مخرب 2 جنگ جهانی بود، نخبگان سیاسی اروپایی تصمیم گرفتند اروپا را متحد سازند بلکه خطر جنگهای آینده را حذف کنند.
به منظور جامهعمل پوشاندن به این تصمیم، لازم بود یک منطقه امنیت و رونق اقتصادی در اروپا بهوجود آید؛ از اینرو، جوامعی چون جامعه اروپایی زغالسنگ و فولاد (1951 ECSC)، جامعه اروپایی (1957EC) و جامعه اروپایی انرژی اتمی (یوراتم؛1957) که منجر به ایجاد چیزی شد که اکنون اتحادیه اروپاست، براساس دلایل اقتصادی و امنیتی برپا شد. این 2 هدف به یکدیگر مرتبط و عواملی هستند که برای تداوم اتحادیه اروپا اجتنابناپذیرند.
در عصر جنگ سرد، اتحادیه اروپا یکپارچگی اقتصادی بین اعضای خود را با برپاسازی جوامعی که در بالا ذکر شد، عمیقتر ساخت و امنیت آن را زیر چتر ناتو تضمین کرد اما در دوره پس از شوروی، میتوان دید که یکپارچگیهای دولتها یا مناطق، براساس سیاستهای مستقل و متفاوت مطابق با منافع مختلفشان صورت گرفت. این رخداد مرحله جدیدی را در سیاست بینالملل آغاز کرد.
این مرحله جدید عمیقا چهارچوب ذهنی تصمیمگیرندگان ملی را در اروپا تغییر داد؛ البته این مرحله همچنین منتج به برخی رخدادهای جدید در سطح اتحادیه اروپا شد. مهمترین این رخدادها، پیمان ماستریخت (1992) بود که اتحادیه اروپا را بر 3 ستون و پایه استوار ساخت (جوامع اروپایی، سیاست خارجی و امنیتی مشترک و همکاری پلیس و مقامات قضائی در موضوعات تبهکاری). با برپایی EU – اتحادیه اروپا – فرایند عمیقسازی و گسترش خود را شتاب بخشید.
درحالحاضر، اتحادیه اروپا با 27 عضو خود نسبتا توانسته هم در حیطه امنیت و هم رونق اقتصادی موفق باشد. برای مثال، از زمان برپایی ECSC - در سال 1951 – هیچ جنگی میان اعضای اتحادیه اروپا رخ نداده اما تداوم صلح در این مناطق، منوط به وجود شرایطی است؛ نخست، باید در کشورهای همسایه اتحادیه اروپا ثبات وجود داشته باشد. باید دانست، بیثباتی در آن کشورها بهطور عمیقی در منطقه امنیتی اتحادیه اروپا تاثیرگذار بوده است.
دوم، شرایط اقتصادی و اجتماعی در کشورهای همسایه باید رضایتبخش باشد. اتحادیه اروپا با تهدیدهایی مانند مهاجرت و حملات تروریستی هدایت شده از کشورهای خاورمیانه – که در آنها شرایط اقتصادی و اجتماعی ضعیف است – روبهرو بوده است. سوم، ساختارهای سیاسی و حکومتی این کشورها باید با اتحادیه اروپا همخوانی داشته باشند.
در این مقاله، بحث خواهم کرد که خاورمیانه مهمترین جغرافیایی است که میتواند بهطور مستقیم در جنبههای رونق اقتصادی و امنیت اتحادیه اروپا تاثیر مطلوب داشته باشد. از اینرو، بهتر است اتحادیه اروپا خودش را دوباره تعریف و سازماندهی کند تا بتواند سیاستی مشترک را نسبت به خاورمیانه در آینده دنبال کند. بهمنظور مدنظرقراردادن این موضوع، این مقاله تصریح میکند: چرا و چطور خاورمیانه جای مهمی را در سیاستگذاریهای اتحادیه اروپا اشغال کرده است؛ وسایل و ابزارهایی که اتحادیه اروپا در رابطه با کشورهای خاورمیانه بهکار برده است چیست و روابط میان اتحادیه اروپا و سایر کشورها به غیر از شراکت اروپایی – مدیترانهای مانند ایران، عراق و کشورهای خلیجفارس در چه مرحلهای قراردارد.
تغییر سرشت امنیت
امنیت مفهومی است که جنبههای بسیار زیاد اجتماعی و اقتصادی داخلی دارد و از اینرو، نمیتوان آن را در موضوعات بنیادین خارجی و نظامی خلاصه کرد؛ بهویژه پس از جنگ سرد، پژوهشگران آغاز به تاکید بر تغییر فطرت و طبیعت امنیت در تمام ابعادش کردند.
بنابراین، امنیت را میتوان اینطور تعریف کرد: «امنکردن کشور ضد آن تهدیدهای عینیای که میتواند ثبات آن را از بین برده و بقای آن را تهدید کند». در عصر جنگ سرد، امنیت اشاره به روابط بین دولتها داشت و تمرکز اصلی آن بر موضوعاتی چون حق حاکمیت، اتحادها، مذاکرات بین دولتها، بازدارندگی راهبردی و موضوعات مربوط به نیروی هستهای بود.
ثبات داخلی، مشروعیت مؤسسات سیاسی، اعمال قانون و رفاه اقتصادی نسبت به امنیت در درجه دوم اهمیت قرار داشتند اما در دوره پس از جنگ سرد، به عنوان یک نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی، مفهوم امنیت،منشی چندبعدی یافته است؛ ثبات داخلی و موضوعات اجتماعی و اقتصادی در بقای دولتها به اصطلاح حرف اول را میزنند. برای بقای اتحادیه اروپا، نگرانیها درباره امنیت اقتصادی و نظامی این اتحادیه دست بالا را گرفته و در سیاستگذاری اتحادیه اروپا نسبت به خاورمیانه تاثیرگذار بوده است.
همانگونه که در زیر گفته خواهد شد، امنیت اقتصادی یکی از جنبههای مهم امنیت برای اتحادیه اروپاست زیرا توسعه پایدار، بازارهای جدید و دائمی و تامین انرژی، عوامل اساسیای برای امنیت اقتصادی هستند.
در حال حاضر، اروپا بزرگترین واردکننده نفت و گاز است. واردات اروپا سهمی معادل 50 درصد مصرف انرژی را دارد و این آهنگ در سال 2030 به 70 درصد خواهد رسید. بیشتر انرژی وارداتی اروپا از خلیجفارس، روسیه و آفریقای شمالی میآید؛ به همین دلیل، این مناطق نقش مهمی را از لحاظ امنیت اقتصادی اتحادیه اروپا بهخود اختصاص میدهند.
امنیت اقتصادی
امنیت عرضه انرژی
توسعه پایدار
بازارهای جدید و دائمی
جنبه دیگر امنیت، امنیت نظامی است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ویژگیهای موضوعات امنیت نظامی پدیدههایی بس پیچیده و چندبعدی شده است. در 2 دهه گذشته ، بهویژه تهدیدهای نشانداده شده در زیر ، به عنوان تهدیدهای کلیدیای دیده شدهاند که با همکاری میان دولتها و سازمانهای دولتی و غیردولتی میتوان بر آنها چیره شد.
امنیت نظامی
* سلاحهای کشتارجمعی (WMD)
* وحشت و تروریسم جهانی
* درگیریهای منطقهای
* شکست دولت
* تبهکاری سازماندهیشده (مهاجرت، قاچاق موادمخدر، قاچاق انسان و غیره)
امروزه، میتوان این تهدیدها را به عنوان موضوعات امنیت نظامی نسبتا قبول کرد. همچنین، اینها صفات مشترکی دارند که میتوانند بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر امنیت کشورها تاثیرگذار باشند.بنابراین، خاورمیانه یک منطقه حیاتی است که باید از جنبههای مختلف برای اتحادیه اروپا درنظر گرفته شود.
معنای خاورمیانه برای اتحادیه اروپا
تعریف خاورمیانه بیشتر یک بعد جغرافیایی – فرهنگی دارد تا جغرافیایی. براساس برخی تعاریف کوتهبینانه، خاورمیانه بین مصر و ایران قرار داشته و شامل رود نیل و بینالنهرین است. به خاطر ویژگی جغرافیایی – فرهنگیاش، خاورمیانه شامل کشورهایی، هم از شمال آفریقا (این کشورهای هممرز با دریای مدیترانه را کشورهای مدیترانهای هم میگویند) و هم از آسیاست.
با این زمینه، میتوانیم تاکید کنیم که خاورمیانه بیشتر یک منطقه فرهنگی است تا تنها منطقهای با مرزهای فیزیکی. چون از لحاظ جغرافیایی خاورمیانه نزدیک اروپاست، از نظر سنتی به آن به عنوان «حیاطخلوت» اروپا – که با دریا جدا شده - نگریستهاند.
به خاطر این نزدیکی فیزیکی، اروپا به گونهای طبیعی از رخدادهای محلی خاورمیانه تاثیر پذیرفته است. مدیترانه «حیاط خلوت» اروپاست و هر اتفاقی که در آن «حیاط خلوت» رخ دهد، میتواند عواقب مستقیمتر برای اروپاییان داشته باشد.
نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای تاریخی، واقعیتهای دیرپایی هستند که پایه محکم وابستگیهای فزاینده میان اتحادیه اروپا و خاورمیانه به شمار میروند. این دو عامل در موضعگیری اروپا نسبت به منطقه، نقش داشتهاند.
تعدادی از اعضای فعلی اتحادیه اروپا ( فرانسه، انگلیس، ایتالیا و اسپانیا ) در گذشته مستعمراتی در خاورمیانه داشتند. درحالحاضر، این گذشته استعماری برخی دولتهای عضو اتحادیه اروپا با مهاجرت به این کشورها بازگشته است، همانگونه که سولانا در یک کنفرانس اشاره کرده است شرایط اجتماعی رو به زوال و نژادپرستی و بیگانهترسی فزاینده به اضطراب کشورهای به اصطلاح شمال درمورد بیثباتی سیاسی و مهاجرت غیرقانونی از کشورهای جنوب کمک میکند.
از اینرو، شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در خاورمیانه نیروی بالقوهای برای تاثیرگذاری بر اتحادیه اروپا – ازنظر منافع اقتصادی و امنیتی – دارد. به خاطر همین نیروی بالقوه، اتحادیه اروپا ابزارهایی ابداع کرده تا با چالشهای تحمیلشده به خاطر وضعیت خاورمیانه بر امنیت و رونق اقتصادیاش دست و پنجه نرم کند. اینها عبارتند از:
* بزرگترشدن (جذب بیشتر کشورهای اروپایی)
* برپاسازی انجمنها یا همکاری با کشورهای سومی که اتحادیه اروپا نمیخواهد به آنها بپیوندد؛ مانند کشورهای خاورمیانه. (برای مثال، بیانیه سیاست همسایگی اروپا (ENP) و بیانیه شراکت اروپایی – مدیترانهای، ابزارهایی هستند برای روابط بین اتحادیه اروپا و کشورهای سوم.)
چون این مقاله وارد بحث «بزرگترشدن» نمیشود، برپاسازی همکاریها با کشورهای سوم بحث میشود.
برپاسازی همکاریها با کشورهای خاورمیانه و معانی ضمنی آنها خاورمیانه شامل یک جغرافیای فرهنگی است که در آن ملتهایی از زمینههای نژادی و مذهبی متنوع با هم زندگی کردهاند. درعینحال، این ملتها شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارند.به خاطر این شرایط مختلف، اتحادیه اروپا سیاستگذاریهایش را از طریق ابزارهای سهگانه زیر اعمال میکند: 1 – شراکت اروپایی– مدیترانهای(EMP)م2– همکاری با شورای همکاری دولتهای عربی خلیجفارس (PGCC)م3 – همکاری با عراق، ایران و یمن.هنگامی که به ایجاد جامعه اروپایی مینگریم، میتوانیم ببینیم روابط بین جامعه اروپایی و خاورمیانه با «بیانیه قصد و نیت» - که به «پیمان رم» پیوست – آغاز شد.
این بیانیه، قول رفتار ویژه را برای مراکش، تونس و لیبی ارائه داد اما تا سال 1969 توافقنامههای محدود همکاری با تونس و مراکش نهایی نشد. به علاوه، جامعه اروپایی توافقنامههای محدود همکاری با یونان (1961) و ترکیه (1963) را نهایی کرد. پس از این رخدادها، توافقنامههای محدود همکاری با جزیره مالت (1970) و قبرس (1972) به انجام رسید. همراه با این توافقنامههای همکاری، جامعه اروپایی یک رشته موافقتنامههای تجاری دوجانبه و به نوعی متفاوت را با اسرائیل (1964)، لبنان (1965) و مصر (1972) نهایی کرد. بنابراین میتوان دید تا سال 1972 جامعه اروپایی «توافقنامههای همکاری» و «موافقتنامههای تجاری» را به عنوان اشکالی و فرمهایی برای تثبیت روابط با کشورهای سوم و کشورهای مدیترانهای بهکار بست.
شراکت اروپایی – مدیترانهای
فروپاشی اتحاد شوروی خلأهای قدرت را در خاورمیانه، قفقاز و آسیای مرکزی، اروپای شرقی و مرکزی بهوجود آورد و روابط بینالملل و موضوعات امنیتی را پویاتر ساخت. بهروشنی - با پایان جنگ سرد – لازم شد یک بازنگری اصلی از سوی جامعه اروپایی برای روابطش با مناطق همسایه به عمل آید.
در سال1990، شمار مهاجران اقتصادی از شمال آفریقا به اتحادیه اروپا به شدت افزایش یافت؛ این به خاطر تعدادی از جنگها و کشمکشهای داخلی در آن کشورها بود و کشورهای مقصد و دریافتکننده این مهاجران – بهویژه کشورهای جنوبی عضو اتحادیه اروپا – را برانگیخت تا روابطشان را با جنوب مدیترانه استحکام بخشیده و تجدید کنند. از سوی دیگر، نگرانیها درمورد عرضه انرژی، اتحادیه اروپا را بر آن داشت که روابط نزدیکتری با شرق مدیترانه – یعنی عراق، ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس – برقرار سازد. در نتیجه، اتحادیه اروپا آغاز به درک این مطلب کرده که ثبات کشورهای مدیترانهای برای خوشبختی این اتحادیه بسیار بااهمیت است.
از اینرو، بخشی از توجه خویش را به جناح جنوبی خود – یعنی فرانسه، اسپانیا و ایتالیا – معطوف داشته است. این کشورها آغازگر تعامل بیشتر در منطقه مدیترانه شدند. در نوامبر 1995، شراکت اروپایی – مدیترانهای رسما در کنفرانس وزیران اروپایی – مدیترانهای در بارسلون آغاز شد. این کنفرانس، اتحادیه اروپا و 12 شریک غیراتحادیه اروپایی را گردهم آورد. آنها عبارت بودند از: الجزایر، قبرس، مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، مالت، مراکش، فلسطین خودگردان، سوریه، تونس و ترکیه.
شراکت EMP یک چهارچوب همکاری بین اتحادیه اروپا و 12 شریک مدیترانهای فراهم میسازد. این شراکت شامل یک رشته توافقنامههای همکاری نزدیک دوجانبه و بیانیه بارسلون است که زمینه را برای همکاریهای گسترده چندجانبه در بخشهایی چون کشاورزی، انرژی، توریسم (گردشگری) و جوانان فراهم میکند. تا امروز، تمام شریکان مدیترانهای – بهجز سوریه – توافقنامههای همکاری امضا کردهاند.
توافقنامههای همکاری نزدیک مدیترانهای موافقتنامههای قراردادی اصلی هستند که بین جامعه اروپایی و شریکان مدیترانهایاش امضا شده است. آنها جایگزین توافقنامههای همکاریای میشوند که در سالهای دهه 70 میلادی نهایی شد. این توافقنامهها 3حیطه را پوشش میدهند: 1 – گفتمان سیاسی 2 – روابط اقتصادی 3 – همکاریهای اجتماعی و امور فرهنگی.
حیطه سیاسی هدفش برپاسازی منطقه اروپایی– مدیترانهای به عنوان یک منطقه صلح و ثبات مبتنی بر احترام مشترک برای حقوق بشر و دموکراسی است. ایجاد منطقه تجارت آزاد اروپایی - مدیترانهای تا سال 2010 هدف اصلی و اصولی منطقه اقتصادی را تشکیل داده است؛ درحالی که گفتمان میانفرهنگی و تفاهم، نشان از حیطه سوم دارد. در نتیجه، تمام توافقنامهها شامل جملهای در تعریف احترام برای اصول دموکراتیک و حقوق بشر بنیادین به عنوان «عنصر اساسی» آن توافقنامه است.
تمام آنها شامل جملاتی درباره «گفتمان سیاسی»،«آزادی حرکت کالا، خدمات و سرمایه»، «همکاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛ همکاریهای مالی» و ترتیبدادن موسسات
است.
سیاست همسایگی اروپا
سیاست همسایگی اروپا (ENP) – که در سال 2004 توسعه یافت – بخشی از سیاست خارجی اخیر اتحادیه اروپاست که کوشیده امنیت خود را نسبت به همسایگان جدید به خاطر بزرگترشدن و گسترش آن تامین کند.
همانگونه که آلیبونی گفته، هیچ کشوری هممرز سرزمین اتحادیه اروپا نیست که امروز به عنوان یک تهدید نظامی درنظر گرفته شود. اما درگیریهای داخلی و بیندولتی در منطقه چسبیده به آن وجود دارد که میتواند به درون اتحایه پاشیده و سرریز کند. به علاوه، کشورهای همسایه نیروهای بالقوهای دارند که میتوانند سبب بروز مسائل «امنیت نرم» شوند مانند: قاچاق و حمل غیرقانونی مواد مختلف، تبهکاریهای سازماندهیشده، تروریسم، سوءاستفاده از محیطزیست و غیره.
از اینرو، به نفع اتحادیه اروپاست که آن کشورها خوب اداره و حکومت شوند و ذیل چهارچوب محکم همکاریهای بینالملل درآیند. سیاست ENP همچنین اهداف راهبردی آمده در بیانیه دسامبر 2003 (راهبرد امنیت اروپا) را مورد خطاب قرار میدهد.
در راهبرد امنیت اروپا اشاره شده است: «حتی در عصر جهانیسازی، جغرافیا هنوز هم مهم است. به نفع اروپاست که کشورهای هممرز آن خوب اداره و حکومت شوند. همسایگانی که درگیریهای خشونتبار دارند، دولتهای ضعیفی که در آنها تبهکاریهای سازماندهیشده شکل میگیرد، جوامع دارای اختلالات یا همراه با انفجار جمعیت و نفوس در مرزها، همه و همه برای اروپا مسئله سازند».
سیاست ENP در مورد همسایگانی که مرز آبی یا خشکی با اتحادیه اروپا دارند، اعمال میشود؛ الجزایر، بلاروس، مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، لیبی، مولداوی، مراکش، فلسطین خودگردان، سوریه، تونس و اوکراین. به خاطر کاندیداتوری ترکیه برای عضویت کامل، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان نیز در ENP وارد شدند. گرچه روسیه همسایه اتحادیه اروپاست روابط میان این اتحادیه با روسیه از طریق یک «شراکت راهبردی» به جای ENP برقرار میشود.
همکاری با شورای همکاری برای دولتهای عربی خلیجفارس (PGCC) روابط اتحادیه اروپا با کشورهای PGCC ( عربستان، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحد عربی ) از کانال توافقنامه همکاری امضا شده در سال 1989 میان جامعه اروپایی و PGCC برقرار است.
هدف این توافقنامه کمک به تحکیم ثبات در منطقه است که از لحاظ راهبردی مهم بوده و در ضمن روابط سیاسی و اقتصادی را آسان میسازد. گروههای کاری در رشتههای انرژی و اقتصاد فعال شدهاند.
روابط با ایران، عراق و یمن
در دسامبر 2002، اتحادیه اروپا و ایران مذاکراتی را در زمینه تجارت و توافقنامه همکاری برای پیشرفت در موضوعات سیاسی در 4 رشته کلیدی آغاز کردند؛ حقوق بشر، سلاحهای کشتارجمعی، تروریسم و فرایند صلح خاورمیانه. به خاطر تنشها بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در موضوع گسترش هستهای، مذاکرات تجارت و توافقنامه همکاری متوقف شد. از سوی دیگر، یمن و اتحادیه اروپا در سال 1997 توافقنامه همکاری برای آسانسازی همکاریها در زمینه تجارت و توسعه را به امضا رساندند.
درمورد روابط اتحادیه اروپا – عراق باید گفت هیچ رابطه سیاسی یا قراردادیای بین آنها برقرار نیست.
نتیجهگیری
این مقاله با دقت به سیاستهای اتحادیه اروپا برای خاورمیانه و معانی ضمنی آن برای منطقه پرداخت. نخست، اینجانب بحث کردم که خاورمیانه چه معنایی برای اتحادیه اروپا دارد. در نظام روابط بینالملل، خاورمیانه تقریبا به عنوان منطقهای با مرزهای جغرافیایی تعریفشده است اما برخلاف دیدگاه سنتی، خاورمیانه منشی جغرافیایی– فرهنگی دارد؛ از این دیدگاه، میتوان تاکید کرد که اتحادیه اروپا یا هر قدرت دیگری که میخواهد منافعاش واقعی باشد باید آن را منطقهای چندفرهنگی درنظر گیرد. از اینرو، اتحادیه اروپا و اعضای آن باید سیاستی مشترک را نسبت به خاورمیانه در پیش گیرند.
دوم، تا اینجا، اتحادیه اروپا از 3 ابزار با ابعاد مختلف برای منطقه بهره گرفته است؛ شراکت ENP، همکاری با PGCC و همکاری با ایران، عراق و یمن. به خاطر این حقیقت که اتحادیه اروپا، خاورمیانه را به عنوان منطقهای با مرزهای فیزیکی تصور میکند، سیاستهایی که بهکار میبرد ممکن است با شکست روبهرو شود. در حالتی که اتحادیه اروپا خاورمیانه را منطقهای منحصربهفرد درنظر گیرد و سیاستی مشترک برای آن ابداع کند، احتمالا موفق خواهد شد.
سوم، اتحادیه اروپا از چندین ابزار مانند توافقنامه همکاری – که در بالا آمده – برای پیشبرد دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی مطبوعات و حکومت خوب، سود جسته و با صندوق اداره توسعه خاورمیانه (MEDA) آنها را تامین مالی کرده اما موفقیت چشمگیری بهدست نیاورده است.
این عدم موفقیت عجیب نیست چراکه اتحادیه اروپا عموما ترجیح داده بیشتر فعالیتهای دموکراتیک خود را براساس رابطه دولت با دولت انجام دهد. صندوق MEDA برای برنامهریزیهای دولتی بهکار میرود.
بیثباتی در خاورمیانه، اتحادیه اروپا را مستقیما نگران ساخته و آن را از راه مهاجرت، وحشت، تروریسم و غیره تهدید میکند؛ درضمن، اتحادیه اروپا وابسته به واردات نیمی از عرضه انرژیاش از خاورمیانه است. به خاطر تمام این عوامل، اتحادیه اروپا باید بر سیاستهای مشترکی تکیه کند که بتواند بر تهدیدها چیره شود
* استادیار روابط بینالملل، دانشگاه کوچائلی، دانشکده علوم اقتصادی و مدیریت، دپارتمان روابط بینالملل، کوچائلی - ترکیه.
ترجمه: دکتر سید سعید علوی نائینی